جدول جو
جدول جو

معنی راست گردان - جستجوی لغت در جدول جو

راست گردان
گردنده به طرف راست، مایل به راست، متمایل به طرف راست
تصویری از راست گردان
تصویر راست گردان
فرهنگ فارسی عمید
راست گردان
(فَرْ رُ)
ترجمه کلمه فرانسه دکستروژیر بمعنی مایل براست. متمایل براست. گردنده بطرف راست است، (اصطلاح فیزیک) مادّه ای است که سطح پلاریزاسیون را براست منحرف کند. (مانند گلوکز). کلمه راست گردان را در کتب علمی و فارسی بجای دکستروژیر بمفهوم علمی برگزیده اند. رجوع به گیاهشناسی گل گلاب ص 10 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از راست کردار
تصویر راست کردار
راست کار، درستکار، نیکوکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاسه گردان
تصویر کاسه گردان
کسی که برای گرفتن پول کاسه ای را می گرداند، کنایه از گدا، کسی که کاسه یا بشقابی را بر سر چوب می چرخاند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راست کردن
تصویر راست کردن
مقابل کج کردن و خم کردن، از کجی و پیچیدگی درآوردن، برپا کردن، برپا داشتن، درست کردن، استوار ساختن، آماده کردن، مهیا ساختن، ترتیب دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دست گردان
تصویر دست گردان
عمل دست به دست کردن و دست به دست گرداندن، کنایه از چیزی از کسی به عاریت گرفتن و پس دادن
فرهنگ فارسی عمید
(کِ)
راست فعل. که کردار براست دارد. نیک افعال و خوش معامله. (آنندراج). نیکوکار و خوش معامله. (ناظم الاطباء). درستکار. راستکار. صحیح العمل. آنکه در کارها رعایت راستی و امانت کند: و گفت خواهد آمد بشما رسول راستگو و راست کردار. (قصص الانبیاء ص 21). و رجوع به راست کرداری شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان بزچلو بخش وفس شهرستان اراک که در 16هزارگزی جنوب خاوری کمیجان واقع است. محلی است کوهستانی، سردسیر، و سکنۀ آن 161 تن است. آب آن از قنات تأمین میشود و محصول آن غلات دیمی، انگور، لبنیات، و شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیبافی است. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(پَ / پِ رَ)
شخصی را گویند که بر در خانه ها رود و گدائی کند. (برهان) ، جام باز. آنکه بشقاب و کاسه و مانند آن را ببازی بر سر چوبی گرداند. (ناظم الاطباء) :
هر که چون لاله کاسه گردان شد
زین جفا رخ بخون بشوید باز.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(تَ دَ / دِ شُ دَ)
مستقیم گشتن. استقامت یافتن. به استقامت رسیدن. از کجی و انحناء بیرون آمدن. اطراد، راست و مستقیم گردیدن. سد، راست و استوار گردیدن. (منتهی الارب) ، مطابق شدن. یکی شدن. هم آهنگی یافتن.
اعتدال، راست گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به راست گشتن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تاس گردان
تصویر تاس گردان
تاس بین
فرهنگ لغت هوشیار
مستقیم کردن (چیزی را) تقویم، درست انجام دادن:) صدق در لغت راست گفتن و راست کردن و عده باشد (اوصاف الاشراف 12)، ترمیم کردن:) بوبکر بفرمود تا راست کردند (باره شهر را (تاریخ سیستان 355)، هموار کردن (خاک زمین)، ژماره کردن کسی برای مباشرت او بلند کردن: مدتی بود تا که گای نداشت پسری راست کرد و جای نداشت (حدیقه 668)، حاضر کردن مهیا ساختن، مقابله کردن (کتاب و مانند آن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاسه گردان
تصویر کاسه گردان
کسی که بر در خانه ها و دکانها رود و با کاسه گدایی بتکدی پردازد
فرهنگ لغت هوشیار
نیکو کار نیک افعال صحیح العمل درستکار:) شخص راست کردار همه جا موفق است، خوش معامله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاسه گردان
تصویر کاسه گردان
((~. گَ))
گدای دوره گرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از راست کردن
تصویر راست کردن
((کَ دَ))
آماده شدن، آماده کردن، ترتیب دادن، مسخّر کردن، میل کردن، هوس کردن، مطابق کردن، برابر کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از راست کردن
تصویر راست کردن
Right
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از راست کردن
تصویر راست کردن
corriger
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از راست کردن
تصویر راست کردن
kurekebisha
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از راست کردن
تصویر راست کردن
düzeltmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از راست کردن
تصویر راست کردن
바로잡다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از راست کردن
تصویر راست کردن
正す
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از راست کردن
تصویر راست کردن
לתקן
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از راست کردن
تصویر راست کردن
memperbaiki
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از راست کردن
تصویر راست کردن
सुधारना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از راست کردن
تصویر راست کردن
исправить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از راست کردن
تصویر راست کردن
corrigeren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از راست کردن
تصویر راست کردن
corregir
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از راست کردن
تصویر راست کردن
correggere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از راست کردن
تصویر راست کردن
corrigir
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از راست کردن
تصویر راست کردن
纠正
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از راست کردن
تصویر راست کردن
poprawić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از راست کردن
تصویر راست کردن
виправити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از راست کردن
تصویر راست کردن
richtig stellen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از راست کردن
تصویر راست کردن
แก้ไข
دیکشنری فارسی به تایلندی